یه شب ی نفر به زنش می گه خانم من امشب هوس نون بربری کردم
زنش می گه خوب برو بگیر من هم بخورم.
یارو می ره نانوایی می گه ۲ تا نون بربریبدید.
شاطر می گه چرا دو تا؟ می گه آخه خانمم هم هوس نون بربری کرده.
یارو وقتی بر می گرده خونه، نون رومی ذاره تو سفره.
زنش می پرسه این نون رو از کجا خریدی؟ یارو می گه از سر کوچه.
زنش می گه دستت درد نکنه ولی من نمی تونم یه نون کامل بخورم چون رژیم دارم.
یارو می گه عیبی نداره هر چی شو نخوردی من می خورم.
خلاصه نون که تموم می شه میرن بخوابن.
هنوز سرشون به بالش نرسیده، خوابشون می بره.
الان هم خوابن… بذار بیدار بشن ببینم دیگه چی کار می کنن…
حتما تو رو در جریان میذارم

