زمان جاری : سه شنبه 16 اردیبهشت 1404 - 10:47 بعد از ظهر
تعداد بازدید 303
|
نویسنده |
پیام |
یه نفر
ارسال ها : 881
تشکر ها : 1298
تشکر شده : 1445
سن کاربر : 19
تــــَولــُد : 1375
عضویت : 1 /7 /1392
محل زندگی : بابل
شناسه یاهو : 
آیدی لاین : ̶̶n̶̶e̶̶t̶̶b̶̶o̶̶y̶̶
حالت من : 
سیستم عامل : 
آنتی ویروس : 
اُپراتور : .png)
تیم محبوب : 
تیم خارجی : 
مرورگر من : 
وبلاگ من : 
|
آورده اند شیخ به همراه تنی چند از مریدان........
 آورده اند شیخ به همراه تنی چند از مریدان عازم بلاد کُفر گشته و به هتلی دخول کردند. به محض جلوس در اتاق، همی برق ها برفت و شیخ و مریدانش جملگی اندر کف برق بودندی , تا آنکه مریدی تلفنی در آن حوالی بیافت و با هزار بدبختی داخلی مورد نظر را شماره گیری نموده، لکن نتوانست منظور خود را بر هتل دار تفهیم نماید. مریدان یک به یک گوشی در دست گرفته و هرچه زور زدند تا منظور خویش تفهیم نمایند نشد که نشد !!! از قضا شیخ رو بر ایشان کرده و فرمودند: Animal ها، تلفن را بر من همی عرضه دارید تا شما را کار یاد دهم. شیخ چونان که گوشی در دست گرفتند با لهجه ای بسیار شیوا و فصیح عرض کردند: \" Edison Dead In This Hotel \" !!! و چون چشم بر هم زدنی برقها بیامد ... !!! آورده اند که مریدان دو به دو سرهای خویش را بر یکدیگر کوبیده و خشتکهای خویش جر همی بدادندی و سپس در گروه های سه تایی عازم خیابان های بی روح شهر پاتایا گشتند, بلکه اندکی آرام گیرند.
ᓄـنْ ᓄـعنیـہ تـᓄـاـᓄـِ פּـاژـہ هاے عاشـᓆـانـہ را בر نازِ چشـᓄـانِ تـפּ یاـ؋ـتـᓄـ.
|
|
دوشنبه 15 تیر 1394 - 19:20 |
|
تشکر شده: |
|
|
برای ارسال پاسخ ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.