سلام دوستان..
میخوام براتون یه قصه بگم..منکه هرشب این قصه رو تو ذهنم مرور میکنم ولی خوابم نمیبره..
بدون اینکه تصادف کنه از ناحیه پاو دست و کمرم فلج شد..
نه چربی داره نه قند و فشار ولی همیشه بی حاله و سرگردان..
شبا موقع خواب کره زمین دورش میچرخه و نمیذاره بخوابه..
وقتی بدنیا اومد نه لال بود نه کر..
ولی الان نه خوب میتونه حرف بزنه نه خیلی خوب میتونه بشنوه..
نمیدونم تا حالا حدس زدی راجبه کی دارم میگم یانه..
ولی از کسی دارم میگم که شاید شما ها سالمشو داشته باشین..
آره بابام
2ساله تمومه دکترا جوابش کردن..
نه راه میره نه حرف میزنه نه میشنوه خوب
سالمه سالم..تموم ازمایشاتش سالمه ولی اینه وضعیتش..
همیشه موقع ای که خوابمون میبرد میومد آروم صورت منو ابجیمو میبوسید ولی الان زمینگیر شده و منو ابجیم باید بریم ضورتشو ببوسیم..
الان فقط محتاج دعا شما دوستانه...
دعاش کنین..
خیلی وقت تا حالا بابامو شاد ندیدمم