داستان عاشقانه و غم انگيز قرار


زمان جاری : سه شنبه 12 تیر 1403 - 10:23 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم




تعداد بازدید 258
نویسنده پیام

ارسال‌ ها : 5
تشکر شده : 10
عضویت : 25 /3 /1393
داستان عاشقانه و غم انگيز قرار


نشسته بودم رو داستان پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد.

طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها.

را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گل‌برگ‌هاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقه‌ی پالتوم را دادم بالا، دست‌هام را کردم تو جیب‌هاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد.

صدای تندِ قدم‌هاش و صِدای نَفَس نَفَس‌هاش هم.

برنگشتم به‌ رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم می‌آمد. صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم. می‌دوید صِدام می‌کرد.

آن‌طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَ‌م بِش بود. کلید انداختَ‌م در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق - ترمزی شدید و فریاد - ناله‌ای کوتاه ریخت تو گوش‌هام - تو جانم.

تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. به‌روو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و راننده‌ش هم داشت توو سرِ خودش می‌زد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود می‌رفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان.

ترس‌خورده - هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم.

مبهوت.

گیج.

مَنگ.

هاج و واج نِگاش کردم.

تو دستِ چپش بسته‌ی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَ‌ش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید.

چهار و چهل و پنج دقیقه!

گیجْ - درب و داغانْ نِگا ساعتِ راننده‌ی بخت برگشته کردم. چهار و پنج دقیقه بود!!



یکشنبه 25 خرداد 1393 - 20:51
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده: 4 کاربر از soofiya به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: titi1999bad_giiirlrehi_bmikka

Adat-shadmehr
ارسال‌ ها : 3044
تشکر ها : 2269
تشکر شده : 3948
سن کاربر : 21
تــــَولــُد :
[Custom_Field_Content]
عضویت : 3 /8 /1392
محل زندگی :
Tehran
شناسه یاهو :
آیدی لاین :
[Custom_Field_Content]
حالت من :
سیستم عامل :
اُپراتور :
تیم محبوب :
تیم خارجی :
مرورگر من :
وبلاگ من :
پاسخ : 1 RE


خیلی غم انگیز بود




وقـتـی خــواب ،
بــــرایِ فــــرار از بیــــداری بـــاشـد !
تمــــــام شـــده ای
دوشنبه 26 خرداد 1393 - 12:43
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش

roya-poya bayati

ارسال‌ ها : 3223
تشکر ها : 2859
تشکر شده : 3810
تــــَولــُد :
[Custom_Field_Content]
عضویت : 2 /10 /1392
آیدی لاین :
[Custom_Field_Content]
حالت من :
سیستم عامل :
آنتی ویروس :
اُپراتور :
تیم محبوب :
تیم خارجی :
وبلاگ من :
پاسخ : 2 RE


khili ziade azizamتصویر: /weblog/file/forum/smiles/18.gif



دوشنبه 26 خرداد 1393 - 15:18
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش

koohe yakh-Ebi

ارسال‌ ها : 1096
تشکر ها : 1598
تشکر شده : 1885
سن کاربر : 18
تــــَولــُد :
[Custom_Field_Content]
عضویت : 24 /1 /1393
محل زندگی :
tehran
آیدی لاین :
[Custom_Field_Content]
حالت من :
سیستم عامل :
آنتی ویروس :
اُپراتور :
تیم خارجی :
وبلاگ من :
پاسخ : 3 RE


kheyli ghamgin bud



دوشنبه 26 خرداد 1393 - 21:33
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش







برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :