زمان جاری : سه شنبه 12 تیر 1403 - 11:08 بعد از ظهر
تعداد بازدید 256
|
نویسنده |
پیام |
ارسال ها : 5
تشکر شده : 7
عضویت : 10 /3 /1393
|
داستان عاشقانه مرا بغل كن
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مىکرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: «مرا بغل کن.» زن پرسید: «چه کار کنم؟» و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد. با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند. شوهرش با تعجب پرسید: «چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.» زن جواب داد: «دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.» شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى «مرا بغل کن» چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است. عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید.
|
|
شنبه 10 خرداد 1393 - 23:42 |
|
تشکر شده: |
|
|
تشکر شده: |
1 کاربر از golshid به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
saeed_detect ✜
|
|
ارسال ها : 747
تشکر ها : 1666
تشکر شده : 609
سن کاربر : 19
تــــَولــُد : [Custom_Field_Content]
عضویت : 1 /3 /1393
محل زندگی : گرگان
آیدی لاین : [Custom_Field_Content]
سیستم عامل :
تیم محبوب :
مرورگر من :
وبلاگ من :
|
پاسخ : 1 RE
من شوهرمو میکشممممم اگه اینقد خشک باشه تا من به این حال بیوفتمم یه ثانیم تحملش نمیکنممممممم
توسه جمله خلاصه میشم:
اخلاقم سگه
افکارم تکه
امثالم کمه
|
|
یکشنبه 11 خرداد 1393 - 11:29 |
|
تشکر شده: |
1 کاربر از seyko به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
saeed_detect ✜
|
|
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.